دلم برای بارون تنگ شده ،برای صدای قطره هاش. 

دلم تنگ شده برای پرسه در زیر بارون، بارونی که به من آموخت رسم زندگی رو

تو اون روزها بارونی بود برای قدم زدن در زیرش و خالی کردن دل های پر از غم

اما حالا نه بارونی هست و نه ابری ، این روزها تنها یک قلب ِ که پر از دلتنگیه

ای بارون ببار که منم مثل تو و همراه با تو ببارم.

ببارم تا خالی شم ، از غصه ها از دلتنگی ها رها شم

اگه عشقم از من دوره و نمیتونه اشکهام رو از گونه هام پاک کنه

ای بارون تو میتونی با قطره هات اشکهایی که از گونه هام سرازیر میشه

رو پاک کنی

ای بارون ببار تا خیس خیس شم.

خیس تر از پرنده ای تنها که روی بام شاخه درخت نشسته

اگه از دوری ِ یارم بغض گلویم رو گرفته،تنها یک آرزو برای خالی شدن خودم دارم، آرزوی غروب و بارون.

کاش غروبی بیاید همراه با بارون برای خالی شدنم

و ای کاش و کاش و کاش یارم نیز در کنار آن دو باشد.

بارون ببار که دلم هوای یارم رو کرده

بارون ,خالی ,یارم ,ببار ,بارونی ,بارون ببار ,برای خالی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

حسام الدین رضایی نوشته های یک پرستار اینجا همه چی هست webgozide خرید اینترنتی